Web Analytics Made Easy - Statcounter

بی جهت نیست که هم شبکه بی بی سی فارسی در دومین روز افتتاح خود، مستندی درباره «دایی جان ناپلئون» پخش می کند و هم شبکه من و تو در اولین گام در احیای «نوستالژی پهلوی» سراغ پخش آن می‌رود.

سرویس سیاست مشرق - در ماه‌هایی که آخرین تحریکات فتنه‌گران سبز سال ۸۸ رو به خاموشی بود و شکست محتوم سناریوی براندازی در پی انتخابات دهم ریاست جمهوری  قطعیت می یافت، شبکه ماهواره‌ای دیگری به مرکزیت لندن در ۲۶ آبان ۸۹ پای به عرصه رسانه‌های فارسی زبان خارج از کشور گذاشت که ظاهرا راهی یکسره متفاوت از شبکه تمام-سیاسی بی بی سی فارسی در پیش گرفته بود.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

شبکه «من و تو»، خلف شبکه تلویزیونی اینترنتی «ببین تی وی» که در سال ۲۰۰۶ شروع به کار کرده بود، با پخش مسابقه ملکه زیبایی جهان(میس یونیورس) و «آکادمی موسیقی گوگوش» قالبی تمام سرگرمی و فارغ از قیل و قال سیاسی از خود به نمایش می گذاشت.

کیفیت بالای تصاویر این شبکه، استفاده از به روزترین تجهیزات و تیم فنی تمام انگلیسی در یکی از بهترین و گران‌ترین استودیوهای لندن، نمایش دخترکان نیمه برهنه که برای انتخاب شدن به عنوان «میس یونیورس» فیگور می گرفتند و احیای نوستالژی آوازه‌خوان معروف دوران پهلوی، «فائقه آتشین»(گوگوش) در قالب یک مسابقه آوازه‌خوانی جوانان، توانست بخشی از خانواده های طبقه متوسط شهری را در همان گام اول به خود جلب کند.

درباره شبکه من و تو بیشتر بخوانید:

قلک پول شبکه «من و تو» کیست؟/ انتقام جریان بهائیت از جمهوری اسلامی با «من و تو» +تصاویر عضویت مجری من و تو درشبکه همجنس بازان فیلم/ کارشناس من و تو: به جای بچه، سگ بیاورید!

هوشمندی «کیوان عباسی»، موسس شبکه من و تو اتاق فکر پشت سر این شبکه در این بود که در مقطعی که بخش هایی از جامعه ایران که مخاطب هدف این شبکه و شبکه بی بی سی بودند،  بعد از نزدیک دو سال التهاب سیاسی و چندین ماه آشوب خیابانی در پی انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری، در حالتی از خستگی و دلزدگی از سیاست به سر می برد، کاملا از در «انترتینمنت»(سرگرمی) وارد شد تا از پس‌زدگی از جانب مخاطب جلوگیری کند و تا حد زیادی موفق شد. با فاصله اندکی، برنامه دیگری باز در همین چارچوب سرگرمی، با الهام از یک برنامه تلویزیونی معروف در بریتانیا، با عنوان «بفرمایید شام»، در کنداکتور پخش شبکه قرار گرفت که قرار بود ارایه‌گر نوعی زیست آلترناتیو در برابر زیست مورد تایید جمهوری اسلامی ایران باشد.

آکادمی گوگوش بفرمایید شام

به کارگیری کیفیت «HD»، رنگ‌های گرم و زنده و همچنین بردن دوربین به خیابان‌های لوکس لندن (مثل خیابان آکسفورد یا کنزینگتون) در قالب تهیه گزارش و مجریان جوانی که در عین آماتور بودن، به واسطه داشتن لحن غیررسمی و پوشش‌های کاملا غربی برای اقشاری از جامعه جوان ایران همدلی برانگیز بودند، و جزییاتی این چنینی، در کنار برنامه‌های فوق‌الذکر، همه باعث شد که من و تو در حرکتی خزنده خود را به عنوان یک «برند» در تلویزیون‌های سرگرمی‌ساز فارسی زبان خارج از کشور مطرح کند و خیلی زود بساط شبکه‌های لس آنجلسی را که با پخش موزیک ویدیو و فیلم فارسی‌های قدیمی و تاک شوهای سیاسی بی کیفیت و کسالت‌بار (با ضعیف‌ترین کیفیت فنی و بیشتر شبیه یک جور «فحش نامه») سر پا بودند، عملا تخته شود.

یکی از جذابیت‌های شبکه من و تو برای طبقه متوسط، استفاده از مجریان کارنابلد و غیرحرفه‌ای اما خوش خط و خال است انتشار تصاویر مجریان من و تو در مهمانی و موقعیت‌های مختلف، جذابیت‌های آن را برای مخاطبانشان دوچندان کرد

البته لازم به ذکر است که کیوان عباسی، که خود سابقه مدیریت اجرایی تلویزیون سلطنت طلب «آزادی» در لس انجلس و همکاری با چهره‌های سلطنت طلب ضددین چون رضا فاضلی را در کارنامه داشت، در ابتدای شروع به کار شبکه‌اش، با هدف جذب نیروهای قدیمی و باتجربه‌تر رسانه‌های لس انجلس نامه دعوت به همکاری برای افرادی چون مسعود صدر، مهرداد پارسا و حسین فرجی فرستاد که حسین فرجی جذب این شبکه شد و در قسمت دوبله به کار گرفته شد.

اما با وجود مقدمات و زمینه‌چینی‌های متفاوت از تلویزیون‌های لس انجلسی، چون ماهیت و سرچشمه فکری و سیاسی مدیر من و تو، یعنی سلطنت‌طلبی، با تلویزیون‌های لس انجلس همسان بود، این شبکه هم بعد از مدتی دوباره به همان ابشخور قدیمی برای کنداکتور پخش خود رجوع کرد که همانا احیای «نوستالژی لاله زاری» با استفاده از فیلم فارسی و مصاحبه با کارگزاران موزیک دوران پهلوی بود، با این تفاوت که اولا در پخش فیلم‌های قدیمی از بهترین نسخه‌ها به لحاظ کیفیت استفاده می کرد و البته برعکس آن‌ شبکه، در انتخاب محصولات تصویری دوران پهلوی یک برنامه خزنده سیاسی را هم پیش می برد. مضاف بر این که برای احیای خاطره موزیک قبل از انقلاب هم پلتفرم آرشیو-مصاحبه با خوانندگان و اهنگسازان آن دوره را(باز با آرشیوی از بهترین کیفیت شوها و ترانه‌های قدیمی) به کار می گرفت.

از این رو، در اولین گام، به صورتی کاملا هدفمند و هوشمندانه سریال «دایی جان ناپلئون» از تولیدات شرکت «تل فیلم» تلویزیون ملی (سیمافیلم بعد از انقلاب)، که بُعدی نوستالژیک برای اقشاری از جامعه ایران داشت، با بهترین کیفیت تصویری برای پخش انتخاب شد. اما آن چه این انتخاب را تامل برانگیز می کند، جدای از بُعد نوستالژی، بُعد به شدت سیاسی این سریال ظاهرا کمدی دوران پیش از انقلاب است.

«دایی جان ناپلئون»، نام رُمانی بود که توسط یکی از کارمندان وزارت خارجه پهلوی به نام «ایرج پزشکزاد» نوشته شد و با سرمایه‌گذاری سنگین تلویزیون وقت به صورت سریال درآمد. کتاب و سریال دایی جان ناپلئون، علی رغم ظاهر طنز خود(البته طنزی به شدت پرده درانه) یک مانیفست سیاسی در دفاع از انگلستان و زیر سوال بردن دید همیشه منفی ایرانیان به استعمار ریشه دار و گسترده سلطنت انگلیس است. به واقع، پزشک‌زاد و بعد از او ناصر تقوایی(کارگردان سریال) با نوشتن و ساخت این اثر، بهترین و ماندگارترین کاری را که می شد در دفاع از منافع بریتانیا در ایران و ترمیم وجهه سیاه و تباه آن در افکار عمومی مردم ایران ساخت، ساختند.

ایرج پزشکزاد، نویسنده «دایی جان ناپلئون»

بن مایه اصلی «دایی جان ناپلئون»، توهم خواندن همه خاطرات منفی و سیاه ذهن ایرانی نسبت به روباه پیر استعمار، یعنی بریتانیا، است، و «سفیدنمایی» انگلستان در قالب تحقیر و تمسخر دایی جان(به عنوان نماد حافظه تاریخی ضدانگلیسی ایران) و افکار منفی او نسبت به انگلستان دنبال می شد. البته در این میان، سریال دایی جان ناپلئون که بدون هیچ نوع درجه بندی در نمایش در زمان طاغوت در تلویزیون عمومی کشور پخش می شد، انواع و اقسام رذالت‌ها را (از جمله زنبارگی مفرط و دزدی ناموس) در پوشش طنز عادی جلوه می داد، آن هم در جامعه ایرانی سال ۵۵ شمسی که یک جامعه عمدتا مذهبی و سنتی بود.

شخصیت «عمو اسدالله» (با بازی پرویز صیاد) که در فیلم یک دیپلمات فرنگ ‌دیده و فرنگی ماب است، هم با زن انگلیسی سردار مهارت خان هندی رابطه نامشروع دارد، هم با ناموس شیرعلی قصاب که اسدالله را امین خانه خود می داند، و همین عمو اسدالله که از یک سو، راه حل ولنگاری جنسی را تحت عنوان «رفتن به سانفرانسیسکو» به سعید(راوی نوجوان و چشم و گوش بسته و نجیب سریال) و دیگران پیشنهاد می دهد، و از سوی دیگر با ترتیب دادن نمایش‌های ساختگی، تفکرات ضدانگلیسی دایی جان را به قول امروزی‌ها «سوژه» می کند و خود نیز رابطه خوبی با انگلیسی‌ها دارد،، بهترین و جذاب‌ترین شخصیت داستان جلوه داده می شود.

بیخود نبود که شبکه بی بی سی فارسی، تنها دو روز بعد از راه اندازی آن در دی ماه ۸۷، مستندی به نام «گفتگو با ایرج پزشکزاد؛ خالق دایی جان ناپلئون» را پخش کرد که سراسر تحسین و تمجید از این اثر بود. به هر حال، آن دسته از ایرانی‌هایی که با شیطان معامله کرده اند و با پول دولت خبیث انگلیس (به تعبیر رهبر انقلاب) امرار معاش می کنند، لاجرم باید اثر توجیه‌گر استعمار همچون «دایی جان ناپلئون» را دوباره در بوق کنند تا با «سفیدنمایی» و «تبرئه» بریتانیا از آن کارنامه سیاه، دست کم وجدان معذب خود را بابت پول گرفتن از بیگانه کمی تسکین دهند.

نمایی از مستند بی بی سی فارسی درباره ایرج پزشکزاد

بعد از دایی جان ناپلئون، نوبت به سریال دیگری از آن دوران به نام «ایتالیا، ایتالیا» رسید که در پرده دری اخلاقی چیزی کم از دایی جان نداشت، و اصولا تلویزیون به اصطلاح «ملی» در دهه ۵۰ شمسی، تحت سیطره رضا قطبی (پسردایی فرح دیبا) و باند «جهان وطن» و «غرب-شیفته» دفتر ملکه، قصد داشت تغییر فرهنگی جامعه ایران را از یک جامعه اخلاق‌مدار مذهبی به یک جامعه ولنگار، غربی مسلک و بدون حساسیت دینی تبدیل کنند و این برنامه از طریق قبح زدایی از تابوهای اخلاقی و دینی در سریال‌ها و فیلم‌هایی که مخاطب عام داشت، دنبال می شد.

به بیان دیگر، همان خط فرهنگی که فرح دیبا و اطرافیان فرانکوفیل (شیفته ی فرانسه) او در رویدادهایی چون «جشن هنر شیراز» (با نمایش برهنگی کامل بازیگران و یا صحنه تجاوز واقعی در نمایش خیابانی) دنبال می کردند، در تلویزیون با سریال‌هایی چون دایی جان و ایتالیا، ایتالیا با کمی پوشیدگی و تحفظ بیشتر دنبال می شد. از قضاء، همان برنامه امروز از سوی وابستگان و متعلقان دستگاه پهلوی در شبکه «من و تو»، با هدایت سرویس‌های خارجی و پول جریان بهایی دنبال می شود تا جامعه ایران را به لحاظ فرهنگی استحاله کند و لاقیدی، سهل‌گیری و دین‌گریزی را شیوع دهد.

واکنش رسانه‌ها به جشن هنر شیراز واکنش رسانه‌ها به جشن هنر شیراز

جشن هنر شیراز

زندگی ایرانیان ساکن انگلیس به روایت من و تو

ادامه دارد...

ارسال به تلگرام

منبع: مشرق

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.mashreghnews.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «مشرق» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۷۰۱۹۵۱۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

وقتی اصفهان بهشت ارامنه بود!

سر هارفورد جونز بریجز (۱۱۴۲-۱۲۲۵) دیپلمات و نویسنده اهل انگلستان بود. او نخستین وزیرمختار دولت بریتانیا در ایران بود.

به گزارش انتخاب، هارفورد جونز در جوانی به کمپانی هند شرقی پیوست و در جایگاه نمایندهٔ این شرکت میان سال‌های ۱۱۶۱-۱۱۷۲ در بصره خدمت کرد. همچنین از ۱۱۷۶-۱۱۸۴ را در بغداد سپری کرد. او که چیرگی بسیاری در زبان‌های شرقی یافته بود با پشتیبانی رابرت داندس در سمت نمایندهٔ فوق‌العادهٔ بریتانیا به ایران در دوره فتحعلیشاه فرستاده‌شد. وی در ۱۸۳۳ کتابی را به نام دودمان قاجار که ترجمه‌ای از کتابی دست‌نویس ایرانی بود را به چاپ‌رساند. در ۱۸۳۸ نیز جزوه‌ای را دربارهٔ علایق انگلستان در ایران منتشر کرد.

 میرزا در حالی که اشک میریخت درباره خسرو - پسر شاه و ارباب سابقش - حرف زد و از زحماتی که برای انطباق دادن او با شرایط سرنوشت بی رحمانه‌اش کشیده بود. او گفت خسرو یک شاهزاده با روحیه سلطنتی راستین و بسیار شجاع بود و او ـ یعنی میرزا - در دوران بلوغ شاهزاده دایم نگران بود که مبادا اتفاق بدی برای او بیفتد، اما بعداً توانسته بود روحیه مذهبی را در او تقویت کند که میرزا می‌گفت: «اگر نتواند مسائلش را حل کند حداقل به او یاد می‌دهد تا با صبر و توکل با بدبختی‌هایش روبرو شود و تحملشان برایش آسانتر می‌شود.»

وقتی غذا خوردنمان تمام شد میرزا گفت: بسیار مایل بودم تا ملاقات خصوصی کوتاهی با شما در اینجا داشته باشم تا بتوانیم درباره مسائل مهم متعددی که باید با شما در میان بگذارم صحبت کنیم بدون هیچ گونه مزاحمتی که مسلماً در اردوی سلطنتی امکانش را نمی‌یافتیم ابتدا می‌خواهم آخرین نامه‌ای را که از ترکیه به دستم رسیده است برایتان بخوانم که از این طریق متوجه می‌شوید که باب عالی هنوز حاضر نشده سفیر یا وزیر مختاری به تهران بفرستد، اما احتمال آن را به کلی رد نکرده است. البته شک ندارم که از طریق نفوذ شما و آقای ادایر هر چه زودتر این کار را خواهد کرد، زیرا من از صمیم قلب امیدوارم بهترین تفاهم متقابل میان شاه ایران و امپراتور عثمانی برقرار باشد.

اما آنچه امشب قصد دارم عمدتاً در بارهاش صحبت، کنم سه طرح عظیم است که در سر دارم و هیچ کدامشان را نمی‌توان درست اجرا کرد مگر با مساعدت شما و دولت متبوعتان اکنون وضعیت در اینجا طوری است که نایب السلطنه، من و شما می‌توانیم هر کاری بخواهیم با شاه که فرد بسیار خوبی است و از توانایی‌ها و فضایل زیادی برخوردار است بکنیم ماجرای خنده داری که میان شما و میرزا شفیع رخ داد می‌توانست باعث دشمنی شدید او با هر کسی شود که مانند شما با او رفتار می‌کرد، اما از بخت خوش به طور عجیبی باعث نزدیکی هر چه بیشتر شما با او شد.

فکر می‌کنم دلیل اصلی آن این بود که شاه به او گفت اشتباه کرده و آنچه بر سرش آمده حقش بوده است و دلیل دیگرش این است که او می‌بیند شما از گفتن همه آنچه می‌دانید به شاه خودداری می‌کنید و می‌ترسد مبادا زمانی که شاه با شما مشورت می‌کند چیزی بگویید که نظر موافق شاه را نسبت به او تغییر دهد، زیرا من خبر موثق دارم که در چند مورد شاه به او گفته که باید نظر فرنگی را در این مورد بداند.

به هر تقدیر میرزا شفیع فعلاً با ماست و چه از روی علاقه و چه از سر ترس با آنچه شما پیشنهاد کنید مخالفت نخواهد کرد میرزا بزرگ در ادامه صحبتش گفت: اکنون برای این کشور هیچ چیزی زیان آورتر از سیاستی که نسبت به ارمنی‌ها اعمال شده - از زمان سقوط خاندان شفی تا امروز -. نیست پادشاهان خردمند گذشته بر اهمیت و فواید آن‌ها برای حکومت واقف بودند و درست مثل کسی که از کندوی زنبور عسل بهره‌برداری می‌کند، از آن‌ها استفاده کردند و کوشیدند عسل را برداشت کنند بدون آن که زنبور‌ها را از بین ببرند، اما پادشاهان بعدی فقط می‌خواستند عسل را بگیرند و اهمیتی ندادند که چه بر سر زنبور‌ها می‌آید.

بدین ترتیب به زودی عسل‌ها تمام شد و زنبور‌های کارگر همگی فرار کردند و رفتند یا کشته شدند و فقط کندو‌های خالی برایمان باقی ماند بله‌ای دوست من بیش از نیمی از بداقبالی‌های ما با روسیه به خاطر این مردم است البته تقصیری متوجه شاه نیست، چون نیت او در باره آن‌ها خوب است و مقصر اصلی حکومت‌های ولایات مرزی‌اند که آن‌ها را مجبور به مهاجرت کرده‌اند و با این مهاجرت اجباری آن‌ها به صورت اتباع دشمن ما یعنی روسیه در می‌آیند ارمنی‌های قدیم به هیچ قیمتی حاضر نبودند اصفهان را از دست بدهند و اصفهان بهشت آن‌ها بود.

اما مطمئنم ارمنی‌های امروز - فقط تحت شرایطی که برایتان شرح خواهم داد - حاضر خواهند شد دسته دسته به اصفهان بازگردند. عهدنامه‌ای که شما منعقد کردید، به شما و دولتتان حق دخالت در هر کاری را که باعث تقویت ایران شود می‌دهد ایران با کمال میل و حتی می‌توانم بگویم با قدرشناسی آن را تأیید می‌کند.

آنچه من از شما می‌خواهم این است که عهدنامه‌ای ترتیب دهید و از پادشاه خود بخواهید آن را به ایران بفرستد همراه با توصیه نام‌های مبنی بر این که ما باید مفاد آن را بپذیریم و رعایت کنیم؛ اما برای برآورده شدن منظور من آن عهدنامه باید شامل یک فقره اصلی و حیاتی باشد که عبارت است از اینکه مزایایی که تحت این عهدنامه به ارمنی‌ها اعطا می‌شود باید تحت نظارت سفیر انگلستان در تهران باشد و علاوه بر این، شاه باید سفیر انگلستان را سرپرست و حامی همه مذاهب و فرقه‌های مسیحی در ایران بداند و اعلام کند.

شما حتماً از حقوق و مزایایی که طبق فرمان شاه عباس کبیر به ارمنی‌ها داده شده است اطلاع دارید؛ بعضی از آن‌ها را می‌توان همان طور که هست تأیید کرد و بعضی دیگرشان نیازمند اصلاح و بیشتر شدن آزادی‌هایشان است اختلاف در مذهب نباید با منافع ملی ربط داده شود اگر ایران طبق این اصل رفتار کرده بود، آن وقت آن اتباع عالی و ارزشمند شما در هند یعنی پارسی‌ها - چرا باید از کشورشان مهاجرت می‌کردند و یا چرا باید هزاران صنعتگر ارمنی در این، لحظه در روسیه و در حال تبعید روزگار بگذرانند.

شما باید بدانید که من به عنوان یک ایرانی چندان علاقه‌ای به روس‌ها. ندارم من می‌بینم که آن‌ها با تجارتشان در نواحی شمالی کشور ما خودشان را ثروتمندتر می‌کنند و ما را به گدایی می‌اندازند. می‌خواهم قبل از آن که خیلی دیر شود، به این وضعیت خاتمه دهم با مساعدت انگلستان و ترکیه این کار می‌تواند به انجام برسد، اما خودمان به تنهایی نمی‌توانیم موفق شویم شما می‌توانید دریای سیاه را به آن صورتی در بیاورید که اکنون دریای خزر برای ما هست با وارد کردن کالا‌ها و مال التجاره از آن طریق کمترین حقوق گمرکی ممکن را می‌پردازید. به زودی تجارت ما با روسیه نه تنها ما را به گدایی می‌اندازد هر آنچه را هم داریم در این سودا از ما میرباید.

شما خودتان تاجر بوده‌اید و معاملات زیادی با ایران داشته‌اید و می‌دانید که حرف‌هایم درست است و با عقل جور در می‌آید من می‌خواهم انگلستان همه تجارت اروپا و هند با ایران را در دست خود بگیرد و برای ما همان باشد که جعبه این قلمدان برای خود قلمدان است؛ و قلمدان کشویی‌اش را محکم بست میرزابزرگ پس از وقف‌های کوتاه ادامه داد: شما حتماً وضعیت خراب و اسفبار زارعان و کشاورزان ما را مشاهده کرده‌اید. خرده مالکان ما برای املاکشان احساس امنیت نمی‌کنند باید به این اوضاع خاتمه داد. روش نادرست کشتن مرغ به خاطر تخم مرغ نباید باز هم ادامه یابد اصلاحات و بازسازی باید از املاک سلطنتی آغاز شود. صحبت درباره املاک در شرایطی که هیچ امنیتی وجود ندارد بیفایده است و قدرت راستین کشور نه فقط در جماعت ملا و بقال در بیلدار‌ها هم (یعنی) کشتکاران و زارعان نهفته است.

دیگر خبرها

  • سریال ۸۷ به زودی از شبکه یک سیما پخش خواهد شد
  • وقتی اصفهان بهشت ارامنه بود!
  • سریال مورد علاقه رهبر انقلاب اعلام شد
  • روایت سمیرا حسن‌پور  از پشت صحنه سریال اسکار | آقای مدیری آدم را بد عادت می‌کند
  • روایت بازیگر زن سینما از پشت صحنه سریال اسکار | آقای مدیری آدم را بد عادت می کند
  • نقش‌آفرینی بازیگر «لیسانسه‌ها» در «شب دیجور» محمود معظمی
  • مجموعه تلویزیونی «گرگ» از شبکه ۴
  • 12 بازیکن ایرانی که در انگلستان بازی کردند
  • پخش «رخنه» سریال جدید تلویزیون از امشب
  • ادامه «بدقولی کنداکتوری تلویزیون» با رخنه شبکه یک